شاید یه وقت دیگه ...

وبلاگ شخصی مسعود

شاید یه وقت دیگه ...

وبلاگ شخصی مسعود

دوچرخه و زندگی

دوچرخه سواری شباهت زیادی به کوهنوردی داشت برایم.و حالا میتوانم با اطمینان بگویم دوچرخه سواری و کوهنوردی چقدر شبیه به زندگی اند.

دوچرخه سواری از جهات مختلف بسیار شبیه زندگی است.

اون لحظه که قراره شروع کنی نمیدونی چی در انتظارته میرسی نمیرسی خوش میگذره یا نه ... اگه اولین بار باشه و تنها هم باشی بین انجام دادن و ندادن رفتن و نرفتن میمونی و باید انتخاب کنی.نه مسابقست نه اجباری برای انجامش در کاره.به نظر من، تو این انتخاب و انجام این جور کارها عشق و علاقه و احساس تاثیر بیشتری از عقل و منطق داره.

وقتی که انتخاب کردی و تصمیم گرفتی که انجامش بدی خودتی و پاهاتو دوچرخت.خورجین و کوله بارتو، خودت باید بکشی کس دیگه ای نیست فقط باید سعی کرد یه مسیر خوب و زیبا و ایمن رو انتخاب کنی ...

گاهی خسته و پشیمون، گاهی شاد و سرمست.

یه وقتایی تو سربالایی بهت بدجوری فشار میاد اما بعدش می افتی تو سرازیری و از این که اون سربالایی رو رد کردی خوشحال میشی و تو سرازیری خستگیت در میره.

یه وقتایی هم تو سرازیری وقتی فکر میکنی همه چی خوبه و خوشحالی و راحت یهو پنچر میکنی تازه شانس بیاری از جاده منحرف نشی،یا تو سرازیری انقد باد میاد که جلوی سرعتت ررو میگره بعد که فکر میکنی میگی خوب شد که باد میومد و یکم از سرعتم رو گرفت شاید اگه خیلی تند میرفتم اتفاق بدی می افتاد.واسه سرعت زیاد نیاز به آمادگی بالا دوچرخه خوب و جاده مناسب هست مثل زندگی که واسه سریع رفتن نیاز به یه فاکتورهایی هست موافق نیستید...

بعضی وقتها بعضی ها تو اوج نا امیدی کمکت می کنن آب،میوه،تشویق و روحیه،دعوت به خونشون،اجازه استفاده از حمام و کامپیوتر و ...

دم اون راننده کامیونی که تو بی آبی و گرما بطری آب یخ رو بهم دادو خدا قوت گفت بهم.

چند نفر رو یادتون میاد که بهتون کمک کردن اصلا شما تو زندگی به کسی کمک کردید؟؟؟

گاهی هم تو اوج خوشی و آرامش با دیدن بعضی صحنه ها و بعضی اتفاقا یا اذیت و آزار و نامردی اطرافیان حالت گرفته میشه و کاری از دستت بر نمیاد...

یه وقتایی بارون شایدم آفتاب شدید یا نه شایدم بارون و رگبار همه و همه میان و میرن میان و میرن و تو و کوله بارتو دوچرخت میمونید و جاده...

راهی که باید رفت بنابراین بهتر سخت نگرفت و این راه رو با خوشی و خاطرات خوش رفت بدون ترس رفت با پیدا کردن دوستای خوب رفت...

چه منظرهای زیبایی که دوس داری ساعت ها بشینی واز نعمت های خدا لذت ببری  گاهی هم دوس داری چشماتو ببندی و بعضی چیزارو نبینی.چه زیبا بود پرندهایی که موقع خوردن خوراکی نزدیکم میشدن و یا لحظه ای که سگی دنبالم میکرد همه همه جزئی از زندگی و این دنیا هستن دنیایی که...

من تمام این اتفاقات رو یه زندگی کوتاه میدونم ،زندگی کوتاهی که رو دوچرخه داشتم.وقتی با زندگی دنیویم مقایسه میکنم میبینم چقدر شبیه بهم هستند ...

شاید خاصیت تمام سفرها این اشتراک ها باشد...