شاید یه وقت دیگه ...

وبلاگ شخصی مسعود

شاید یه وقت دیگه ...

وبلاگ شخصی مسعود

انسانها

ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و …

دسته اول
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدم‌ها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

دسته دوم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.

دسته سوم
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

دسته چهارم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند  هستند
شگفت‌انگیزترین آدم‌ها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

زن

زن عشق می کارد و کینه درو می کند …

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.

می تواند تنها یک همسر داشته باشد

و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی!

برای ازدواجش (در هر سنی) اجازه ولی لازم است

و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی …

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو …

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی!

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی …

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد …

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی …

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر …؟

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد …

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،

زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛

گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند …

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد …!

و این رنج است

 

نان

دموکراسی می گوید: رفیق، حرفت را خودت بزن،
نانت را من می خورم.

مارکسیسم می گوید: رفیق، نانت را خودت بخور،
حرفت را من می زنم.

فاشیسم می گوید: رفیق، نانت را من می خورم،
حرفت را هم من می زنم
و تو فقط برای من کف بزن …

اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور،
حرفت را هم خودت بزن
و من فقط برای اینم که تو به این حق برسی.

اسلام دروغین می گوید: تو نانت را بیاور به ما بده
و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم،
اما آن حرفی را که ما می گوییم بزن!

کاش می آمدی...


من در جادهای تنهاییه زندگی

پیچ و خم ها را با آرامش و لذت طی میکنم

کاش می آمدی و بهانه ها را نمی دیدی

کاش می آمدی و لحظه ها را با من شریک می شدی

نترس

حالا که بی منی نترس

تحمل کن این چند روز عمر را که خواهد گذشت

این منه تنها و خسته مسیر خود را خواهم رفت

خسته ام از خواستن و دنبالت دویدن

من مسیر را خواهم رفت خواهی بیا نازنینم

بازوان خسته من منتظر دستان ظریف توست


کاش می آمدی و مرا تنها در جادهای زندگی رها نمی کردی



خلیج پارس تا خزر-شروع سفر

من خاطراتم رو تو یه دفتر نوشتم اما احساس کردم اگه بخوام همش رو تایپ کنم و بذارم تو وبلاگ هم زمان میبره هم خسته کننده میشه.تصمیم گرفتم در چند قسمت  با گذاشتن چندتا عکس  و توضیحات مختصر این سفرنامه رو تو وبلاگم قرار میدم.


صبح زود حدودای ساعت 4 بیدار شدم...

هوا تاریک بود تنها بودم 6شهریور ماه هوای بندرعباس حتی صبح زود هم شرجی و گرم چراغ دوچرخه رو روشن کردم حس عجیب و غریبی بود. اولین سفر با دوچرخه، اولین روز سفر، اول صبح .بندر عباس چندتا خروجی داره که من مسیری که از سه راهی راه آهن بود رو انتخاب کردم.چراغ های خیابان خاموش بود جاده خلوت و مسیر بسیار تاریک.با دستگاه رکوردرم شروع کردم به ضبط کردن صدای خودم:امروز 6شهریور ساعت 5:10 جاده تاریک بارم سنگینه بالاخره حرکت کردم و ....

هوا روشن تر شد اما گرمای هوا هم بیشتر میشد.اما دوس داشتم از سفرم لذت ببرم پس بهتر بود به لذت ها و چیزهایی که باید تو سفرم یاد بگیرم فکر کنم.



حدود ساعت 1 بعدازظهر رسیدم به ایست بازرسی شهید میرزایی هوا خیلی گرم و من آبم تموم شده بود.بعد از اجازه گرفتن از گروهبانی که اونجا بود در زیر سایه ای توقف کردم و اولین ناهار که سوپ نودل بود رو آماده کردم و خوردم.

 

                           

باد گرمی می وزید. مسافران اتوبوس ها که برای بازرسی پیاده میشدند زیر چشمی من رو نگاه میکرند و شاید با خود میگفتند ....

حدود ساعت 2 به حرکت خود ادامه دادم بعد از رد شدن از تونل و سرازیری دوباره به سربالایی رسیدم.رانندگان با بوق و صدا نمی دانم تمسخر میکردند یا تشویق!

به دکه ی خرما فروشی رسیدم اسمش علی دژگان بود مرا دعوت به نوشیدن چای کرد و باچند خرما و چای از من پذیرایی کرد.



بعد از گرفتن چند عکس یادگاری به راه خود ادامه دادم.البته اگه توجه کنید افراد در عکس حواسشان به من نیست!آنها مشغول تماشای عکسهایی از تالش هستند که من به کمک آقای امین عزتی فرد آماده و چاپ کرده بودم و در مسیر به کسانی که به من کمک میکردند یادگاری میدادم و یه جورایی تالش رو بیشتر به مردم معرفی می کردم.



بعد از خداحافظی به راه خود ادامه دادم .

خسته شده بودم مسیر سربالایی و هوا گرم.آروم آروم می رفتم و تو خودم بودم. غروب شد و اول شیب و سینه کش ذرتو بودم. زدم کنار و کنار دکه خرما فروش دیگری به اسم مرتضی توقف کردم.بعد از نوشیدن آب خنک و کلی حرف زدن با مرتضی تصمیم گرفتم شب را پیش مرتضی بمانم و برنامه ام که قرار بود شب را در قطب آباد بمانم کنسل کنم.چند کیلومتری بیشتر نمانده بود اما من خسته بودم و بارم سنگین.ساعت حدود 8 بود که یک پیکان وانت جلو دکه ماند و خرما و شام به مرتضی داد.برادر بزرگتر مرتضی بود.به من پیشنهاد کردن که با ماشین تا قطب آباد بروم چون در دکه نه آب کافی بود نه امکاناتی بعد از کمی فکر قبول کردم و رفتم تا قطب آباد.در ورودی دهستان قطب آباد مدرسه و استراحت گاه سبحان بود که بعد از درخواست و اجازه گرفتن شب را در آنجا ماندم.

آقای سرایدار مهربان من رو به یکی از کلاسها راهنمایی کرد وای خدا کولر، آب و حتی شام هم برایم آورد چیزهایی که تا نیم ساعت پیش اصلا فکرشم نمیکردم.

سرایدار مهربان که اسمش آقای محمد دور بود خیلی به من لطف داشتن و شام و حتی صبحانه فردا و یادگاری نوشتن رو پرده ای که شعار سفر روش بود و همه جوره واقعا خستگی اولین و سخت ترین روز سفر رو از تنم بیرون کرد.

 


اون شب تو اون کلاس سال های تحصیل خودم رو مرور کردم و دلم برای دوستان دوران تحصیلم خیلی تنگ شد



فردا صبح زود بیدار شدم و بعد از خوردن صبحانه و خداحافظی با آقای محمد دور از وسط روستا عبور کردم .هنگام عبور از روستا نگاههای  متعجب و کنجکاو روستاییان حس تازه ای در وجودم ایجاد میکرد.تو این گیرودار بود که یکی داد زد  hello mrبیا نون تازه با دست به نون اشاره میکرد.خندم گرفت گفتم صبحانه خوردم ممنون با هم خندیدیم گفت ایرانی که گفتم آره ایرانی ام خداحافظ

از روستا که رفتم بیرون در کمال تعجب بارون شدیدی شروع به باریدن کرد خیس آب شدم و هوا بوی نم و خاک گرفت ،لذت بخش بود اما 10 دقیقه بیشتر طول نکشید و بعد هوا دم کرد.بگذریم جزئیات رو نمیخوام بگم چون یه سفر 21 روزه بود اینطوری خیلی طولانی میشه یکم ریتم نوشتن رو تندتر میکنم بعد از تنگه زاغ و افتادن تو یه سرازیری طولانی افتادم تو کفی و تا سه راهی گهکم.راستش لذت بخش نبود هم گرم بود ،تنها بودم و بدتر از همه تراکم جمعیت کم و منم تنها بدون هم سفر.



از بندرعباس که به سمت حاجی آباد بیایید به سه راهی گهکم می رسید که مسیر مستقیم شما را به حاجی آباد و سیرجان میرسونه و مسیر سمت چپ شمارو به داراب و شیراز. بعد از 5 کیلومتر رکاب زدن به طارم رسیدم.پسر جوانی من رو صدا زد و بعد از کمی انتظار با یک سطل خرما و یک بطری آب یخ آمد.خداوندا کشورم چه مردمان مهربانی دارد.تشکر کردم و راه را به سمت طاشکوئیه ادامه دادم.بعدظهر بود هوا گرم و خشک باد هم بود.دنده دوچرخه اذیت میکرد وزنجیر رو 3تاخودرو بالای دنده عقب نمیرفت.

تو مسیر گاهی ابری مسیر خودشو گم میکرد و جلوی خورشید رو میگرفت آه که گاهی به قدری آرامش و لذت داشت باد و سایه ابر و جاده خلوت انگار تو این دنیا نبودم.

واسه ناهار زیر چندتا درخت توقف کردم



داشت خوابم میبرد که متوجه شدم موجودی به اسم گاو بالا سرمه و تا به خودم جنبیدم دیدم چندتا گاو دورو برم جمع شدن متوجه شدم که به قلمرو اونا تعرض کردم بارو بندیل رو جمع کردم و ادامه دادم و اما دیگر زمان آن رسیده بود وارد استان فارس شوم و هرمزگان را با تمام خوبی ها و سختی ها پشت سر بگذارم.



برای اولین بار پا به دیار شاعران و پادشاهان بزرگ ایران گذاشتم.



بعد حدود 20 کیلومتر به پاسگاه قلاتوئیه رسیدم.خواستم شب کنار پاسگاه بمونم که اجازه ندادن و من موندم و دوچرخه ای که دنده اش خراب شده و سربالایی های فرگ و جاده بدون کناره و تونل!هرطور حساب کردم دیدم نمیشه و من هم با بار و تمرین کم بهتره کوتاه بیام.تو پاسگاه سربازها کمک کردن یه وانت که مسیرش تا داراب بود بگیرم و من رو با خودش ببره.تو داراب حامد حسینی عزیز منتظر من بود.از تونل های فرگ و اون گردنها که رد میشدیم داشتم فکر میکردم چقدر سخت و خطرناکه این مسیر.البته باید از قلاتویه تا داراب رو خلاصه بگم:بعد از قلاتویه به فرگ میرسیم بعد گردنه و تونل فرگ و بعد چشمها و رستاق ،رستاقی که به میو ها و باغاتش معروف است.البته در این میان یک جاده فرعی هم هست که به آبشار فدامی میرود.آبشار فدامی به دلیل اینکه عریض ترین آبشار ایران و همچنین دارای آب سرد و گرم و شور و شیرین است در نوع خود بی نظیر است.بعد از رستاق  میرسیم به روستای قلعه بیابان و بعدش روستای نوایگان.نکته جالب در مورد روستای نوایگان آبگرمکن های خورشیدی است که تقریبا روی بام همه خانهای روستاییان دیده میشه.جنت شهر و بعد داراب.دورو بر جنت شهر روستاهایی است که ترک زبان و عرب زبان هستند که برام جالب بود.بین جنت شهر تا داراب به وفور درختان و باغات مرکبات رو میبینید.

تو ورودی شهر داراب حامد منتظرم بود.با کمک حامد دوچرخه رو از ماشین پایین آوردم و به سمت داخل شهر حرکت کردیم....


ترکیب بندی در عکس

ترکیب بندی در عکس

 

در کادر بندی عکاسی نوعی شکل دادن بوسیله ی ترکیب کردن است. شاید این سوال پیش بیاید که شکل دادن به چه چیز؟ یا ترکیب کردن کدام عناصر؟

 

 

 

در بوجود آوردن یک اثر هنری شکل دادن به ایده ها، مفاهیم، احساسات و مقاصد عکاسی و ترکیب کردن درست و منطقی عناصر واشکال تصویری و کلیه عناصر منطقی در یک فریم مثل: صفات مشخصه ی سوژه، پیش و پس زمینه، رنگ یا تن مایه های خاکستری، زاویه ی دید، میزان بزرگنمایی (در رابطه با کاهش یا فشرده کردن موضوع با استفاده از لنز واید یا تله) ترتیب و سامان دادن اشکال در کادر، ترتیب و نظم بین اجزا تشکیل دهنده ی درون کادر، محل افق، پخش نور و سایه، سفیدی و سیاهی، کنتراست و...

 

 

 

همه و همه در کار یک عکاس تعیین می نماید که آیا پیام و حس او به وسیله ی اشکال گرافیکی به طور موثر به مخاطب القا شده یا خیر. (اینجاست که شناخت دقیق عناصر بصری و القا حس به وسیله هرکدام از این عناصر به کمک عکاس می آید(

 

 

 

کادر بندی مهمترین وجه "تصویرسازی" است و از از نظر اهمیت مانند تنظیم فاصله، میزان نورسنجی درست و کلیه امور تکنیکی عکاسی است. ماهیت کادربندی یعنی سامان دادن و منظور تاکید کردن بر روی یک سوژه یا موضوع خاص و نمایش آن با موثر ترین راه. ادوارد وستون Edward Weston گفته است که کادر بندی خوب صرفا "قوی ترین راه دیدن اشیا" است.

انواع ترکیب بندی و نمونه عکس های مربوطه در قسمت بعد آورده می شود.

 

 

توازن) ایجاد همترازی بصری با اسفاده ازتعدیل وزنی، توازن نامیده می شود.

 

تعادل) ایجاد ارتباط و هماهنگی با استفاده از المان های بصری بدون در نظر گرفتن مقوله توازن، در جهت ایجاد نظم و انرژی بخشی به اثر بصری تعادل نامیده می شود.

 

 

ترکیب بندی

 

رسیدن به یک معنای خاص در کادر بستگی زیادی به نوع ترکیب بندی آن دارد، علاوه بر آن، ترکیب بندی یک اثر در جلب توجه بیننده نقش مهمی را ایفا می کند. کسی که می خواهد از راه تصویر با دیگران ارتباط برقرار کند، باید نظارت و احاطه ی کامل بر کارش داشته باشد.

 

 

 

جای دادن منطقی عناصر تجسمی در فضای مورد نظر، در سطح دوبعدی و یا در فضای سه بعدی، ترکیب بندی یا کمپوزیسیون گفته می شود.

 

 

 

ترکیب بندی، تحت قواعد و اصول معین و محاسبات دقیق انجام می گردد و بین عناصر تصویری، ارتباط، پیوند ایجاد می کند. نظم و ترتیب دادن، برنامه ریزی کردن بین عناصر تصویری، منسجم نمودن قسمت ها با هم، ترکیب کردن و کنار هم قرار دادن آن ها، ساختار و سازماندهی عناصر تجسمی و بالاخره هماهنگ کردن همه ی اجزاء با هم، مفهوم ترکیب را مشخص می کند. علاوه بر این می توانیم ایجاد هماهنگی و مطابقت بین دو یا چند واحد متشابه و یا متفاوت را ترکیب یا کمپوزیسیون بگوئیم.

 

 

 

هر نقش و شکلی که در کادر وجود دارد، نسبت به شکل و فضای اطرافش جلوه و معنی خاص پیدا می کند که ناشی از مجموعه ی فعل و انفعالاتی است که عناصر داخل کادر بر خود و بر بیننده دارند. (حرکت، ترکیب، ریتم و000)

 

 

 

نیروهای تصویری که از جهات مختلف بر کادر اثر می گذارند موقعیت فضایی آن را ایجاد می کنند.

علاوه بر مواردی که ذکر شد، رنگ، با ارزش های تصویری خاص خود که دائما تحت تاثیر و دگرگونی شرایط فضایی و تابش نور می باشد، و بافت نیز به صورت موثر در مشخص کردن موقعیت فضایی و کیفیات عناصر تصویری بسیار مهم هستند.

 

 

 

 

انواع ترکیب بندی-کمپوزیسیون

 

-1ترکیب قرینه) نخستین و در عین حال ساده ترین نوع ترکیب است، این خود نوعی برخورد ساده با مفهوم "توازن" در سطح است، این نوع ترکیب معرف زمان، محیط و ذهنیتی آرام، متعادل، موزون و ایستا است و همواره ذهن هنرمند مضطرب، نامتعادل و پویاست، ترکیب قرینه کمتر در آثار هنرمندان مشاهده می شود.

 

 

 

2 -ترکیب عمودی) ترکیب عمودی معرف روحیه ای مثبت و موجب القای کیفیتی ایستا در تصویر است.

 

 

 

-3ترکیب افقی) ترکیب با حرکت خط افقی کاریست سهل و ممتنع، ایجاد چند خط افقی روی سطح ابتدا بسیار ساده به نظر می رسد ولی به هنگام تنظیم و القای فضا از طریق آن، نیازمند خلاقیت، تمرکز است.

 

 

 

4-ترکیب مدور) دایره را نمادی از آسمان و عالم ملکوت می دانند، در طبیعت، این شکل سیال و بدون زاویه را میتوان به هنگام بهار، زمانی که قطرات درشت باران روی سطح آب می چکد، شاهد بود نیز اگر دستمان را از ناحیه کتف در فضا بچرخانیم متوجه به وجود آمدن دایره خواهیم شد. مسلمانان به هنگام مناسک حج، در حرکتی دوار کعبه را می ستایند، ار نظر هندسی این شکل دارای مقاومت و استحکام است و به قول کاندنیسکی دایره ، شکل گسترش یافته یک نقطه است.

 

 

 

-5 ترکیب متقاطع) از تقاطع خطوط عمودی و افقی در یک تناسب حاصل می شود، ترکیب متقاطع تضادی را در بر دارد، تضاد بین ایستایی و نرمش.

 

 

 

6-ترکیب مثلثی) این نوع ترکیب از جهات بسیاری با ترکیب قرینه شباهت دارد ولی از قوانین آن پیروی نمی کند و به لحاظ ایستایی از استحکام استثنایی برخوردار است.

 

 

 

-7ترکیب اریب) حرکت اریب در تصویر، نمایشی از عدم ایستایی و تعادل است. حرکت اریب اگرچه در وهله نخست حکایت از ریزش، عدم پایداری و نابسامانی دارد، ولی همین عوامل منفی، در ذهن هنرمندی خلاق تبدیل به فضایی سازنده و مثبت گشته و به مثابه یک بیانیه تصویری قابل تعمق در می آید.

 

-8 ترکیب متمرکز و غیرمتمرکز) اگر در روی سطح کاغذی که در اختیار داریم یک نقطه ایجاد نماییم، تمام توجه به آن نقطه معطوف می گردد. حال با تمرکز و پراکندگی این نقاط می توانیم هویتی جانبخش به کار بدهیم.

 

 

9 -ترکیب حلزونی) که از نام آن پیداست که به چه شکل صورت می گیرد. یکی از ابزارهای ترکیب بندی عکس برای هدایت چشم بیننده به نقطه مورد نظر عکاس، مارپیچ طلایی است. استفاده از این تکنیک در سوژه هایی که با نقاط طلایی سازگار نبوده اند قابل استفاده است. نحوه رسم مارپیچ طلایی نیز به این صورت است.

 

- 10 ترکیب مواج) ترکیب های مواج به دو گونه معرفی می شوند : نخست ترکیبی که معرف التهاب و اضطراب درون است مثل آثار ونگوگ و دیگری ترکیب های مواجی که به تنظیمی موزون و حساب شده.

 

11-ترکیب منتشر) فضا به مفهوم نیوتونی خود که همه چیز را به صورت توپر، ایستا و غیر قابل نفوذ معرفی می کند مطرح نیست بلکه در این نوع از ترکیب فضا به مفهوم تداوم زمان و فضا نزدیک و در کل تصئیر تبیین می گردد، در ترکیب "منتشر" نقطه عطف، فضای مثبت و منفی، نور، متمرکز و ایستایی

جایی ندارد و به عوض تداوم گسترش، استمرار و پویایی جایگزین آن شده است.

 

-12نسبت طلایی) برای تعیین برخی از اندازه ها به نسبت های شکیل و زیبا، معروفترین فرمول، شیوه ای است که یونانیان باستان ابداع کرده اند و به "نسبت طلایی" معروف است. نسبت طلایی در اصل، فرمولی ریاضی و دارای زیبایی بصری است. در این روش: ابتدا مربع را با خطی عمود بر دو ضلع مربع به دو مستطیل مساوی تقسیم می کنند، سپس محل تقاطع آن خط با یکی از اضلاع مربع (نقطه( A را مرکز دایره ای به شعاع قطر مستطیل قرار می دهند (فاصله B تا( A و با ترسیم این دایره و تعیین محل تقاطع آن با امتداد ضلع مربع (نقطه( C طول مستطیلی معروف به "مستطیل طلایی" به دست می آید که عرض آن برابر ضلع مربع و است و نسبت این طول و عرض ثابت و دارای زیبایی خاصی است، یونانیان در ساخت بسیاری از اشیا و ابینه و معابد و کوره ها و ... آن را به کار می بستند.

 

 

قانون یک سوم کادر نیز در واقع همان مفهوم طلایی است. 4 خط تقسیم کننده یک کادر، خطوط طلایی و محل برخورد این خطوط، نقاط طلایی نامیده می شوند.