ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
شاید خیلی از انسانها اسب را به عنوان حیوانی نجیب و زیبا دوست داشته باشند. من هم جزء همان انسانها هستم.اسب حیوان مورد علاقه من است با این که در کودکی زیر دست و پای یک کره اسب ماندم و دندانم شکست.اما در میان حیوان ها همیشه به کرگدن فکر میکردم.علتش را نمیتوانستم خوب برای دیگران توضیح دهم و بگویم از حیوانات مورد علاقه ام است.تا اینکه فیلم جدید بهمن قبادی با بازی بسیار زیبای بهروز وثوق رو دیدم و بعد این مطلب رو تو همشهری جوان/ شماره 191 خوندم:
کرگدن موجودی است قدیمی، باقی مانده از عهد دایناسورها، با پوستی کلفت، چهرهای نه چندان زیبا، شاخی بیخاصیت، چشمانی کم سو و شامهای همیشه منتظر، کرگدن موجودی است قوی و بزرگ و ترسناک اما هیچ آزاری به دیگر حیوانات جنگل نمیرساند. او نه شکار میکند و نه شکار میشود، از ریشه گیاهان تغذیه میکند و به پرندگان کوچک اجازه میدهد تا بر پشتش بنشینند. کرگدن موجودی است آرام. با اینکه ضربه شاخش میتواند فولاد را هم پاره کند اما کمتر کسی یا چیزی کرگدن را عصبانی میکند. کرگدن موجودی است تنها. او تنهای تنها، دشتها و جنگلها را در مینوردد و همیشه در سفر است. کرگدن موجودی است منتظر؛ سالهای سال است مشتاق منتظر آمدن روزی است که افق به تاخیر افتاده عهدشان، دشت را به رنگ خون کند....
درباره این موجود 2 متری چه کار میشود کرد؟ این آناتومی عجیب و پیچیده که حتی دانشمندان هم هنوز نتوانسته اند تجزیه و تحلیلش کنند، چه امکاناتی برای قصه گویی و آفرینش ادبی به ما میدهد؟ اگر شما بخواهید با عنصر کرگدن قصه بنویسید، چه کار میکنید؟ بهانه مان هم نمایش پرستاره "کرگدن" بود که این روزها حسابی سر و صدا کرده است....
مطلب مجله در این مورد زیاده و ادامه داره، من همین قسمتش رو نوشتم. تو این نوشته علت علاقه ام به کرگدن رو با یک بیان خوب پیدا کردم.
سلام مسعود
پس با این تفاسیر ما هم کرگدنی هستیم واسه خودمون و خبر نداشتیما
یادته وقتی آمدی خونه مون بهت گفتم وقتی سفر تموم شد ازت یه سوال میپرسم:الان موقع پرسیدن همون سواله که نظرت در مورد سفر با دوچرخه چیه؟خوب بود ؟بد بود؟مشکلاتش و لذت هاش رو چطور دیدی؟
یه توضیح کلی بهم بده
منتظرم