شاید یه وقت دیگه ...

وبلاگ شخصی مسعود

شاید یه وقت دیگه ...

وبلاگ شخصی مسعود

به بهانه ی اتفاقات مسابقه ی ثانیه ها


....

سال هاست که درس و علم  از هم تفکیک شده اند.اطلاعات عمومی خوب است،ولی به درد نمی خورد و از آن مهم تر،قدرت تحلیل و استنتاج حتی خوب هم نیست.این یکی کلا بد است و منفور و پیف پیف و اه اه.چرا وقتی می شود کنکور را حفظ کرد و با شل کردن سر کیسه یاد گرفت چطور در پنج ثانیه با روش معکوس جواب تست هایش را پیدا کنیم،خودمان را خسته کنیم و مسائل را تحلیل و استنتاج کنیم؟

واقعیت همین است که دوره ی علم و مطالعه و شعور گذشته است.حالا سال هایی طولانی از نخستین باری که مدیرهای مدرسه تصمیم گرفتند دانش آموزان را از مطالعه هر چیزی به جز کنکور باز دارند،گذشته  است و ثمرش را می شود خیلی جاها دید،از مسابقه ی ثانیه ها تا مباحث میان مردمی که درباره مدل گوشی موبایلشان همه چیز می دانند و برای صحبت درباره سرنوشت شخصیت های سریال های شبه خانوادگی ساخت کشور ترکیه غیور مشتاقند و در تاکسی ها و البته فیس بوک درباره ربط زلزله با آزمایش های زیرزمینی و رابطه ادبیات فارسی با تخریب محیط زیست و نسل زامبی هایی که هیتلر پرورش داد،سخنرانی میکنند.

....

این ها نشان دهنده ی دوران تفوق نسل بی کتاب است که برایش علم و اطلاعات و تحلیل و استنتاج پوچ و بی ارزش شده اند.این ها همه فریادهای بلند واقعیتی هستند که سال ها پیش با زمزمه تمرکز نظام آموزش و پرورش روی کنکور آغاز شد.همین فریاد بلند است که از دهان شرکت کننده های مسابقه ی ثانیه ها بیرون می پاشد و داریوش کاردان،مجری سابقا طناز مسابقه را بهت زده و حیران و ساکت نگاه می دارد.


منبع:دانستنیها/خلاصه  داستان نسل سوخته/عرفان خسروی