-
چند وقته زمان تو یه روز متوقف شده
19 خرداد 1392 14:51
چند وقته زمان تو یه روز متوقف شده یه روز خردادی یه روز تاریخی .... باورتان میشود انسان هایی هستند که تنها زندگی میکنند و منتظرند کسی در خانه اسمشان را صدا بزند، حرف بزنند،شاد باشند!اما در تنهایی، در خانه های سرد زندگی میکنند با خیال و آرزو هایشان و گاهی به جام شوکران فکر میکنند... دوست من کبریتت را بیاور تا تنهاییمان...
-
آبشار سنگان،دریاچه اوان در جمعه هایی که قرار بود بخوابم!!!
4 خرداد 1392 14:34
آدینه 27 اردیبهشت 92 بعد از شرکت تو همایش راهنمایان گردشگری تهران به همراه آقای گودرزی با چندتا دوست خوب آشنا شدم که یکی از اونا خانوم فارسی بودند.خانوم فارسی از راهنمایان قدیمی تور هستند.بازنشسته آموزش پرورش و معلم زبان انگلیسی. سه شنبه بود که بهم اطلاع دادن اگه دوس دارم باهاشون برم به آبشار سنگان.... من هم که انگار...
-
فرهود گودرزی در ژاپن
29 اردیبهشت 1392 15:35
چند روز پیش آقای گودرزی مهمان ما بودند. من هم فرصت را غنیمت شمردم و چندتا عکس و مطلب در مورد ژاپن ازشون گرفتم. با حمایت فومن شیمی (کاسپین) هزینه بلیط رفت و برگشت به ژاپن فراهم شد.با پرواز به ناریتا واقع در استان چیبای ژاپن رفتند. عاشق این خنده ها و انرژی مثبت آقای گودرزی هستم آقای گودرزی طی دو ماه و بیست روزی که با...
-
آدینه اردیبهشتی و من و باغ ملی ایران
14 اردیبهشت 1392 14:33
خورشید را دیده اید وقتی صبحها دست هایش را لای پلکهای ما میگذارد و چشمانمان را باز میکند.روزهایی که میخواهم بیشتر بخوابم خورشید سر به سرم میگذارد و من را میخنداند و نمیگذارد بخوابم ... هنوز کمی مانده تا زنبق ها و نیلوفر ها خود را به ما نشان دهند... دیروز جمعه 13 اردیبهشت 1392 من و خورشید رفتیم به دیدن گل ها و درختان...
-
مانیفستی برای مادر
12 اردیبهشت 1392 12:24
در مورد مادر چه میشود گفت ... مادرم تو روستایی هستی، من این را دوس دارم.تو میدانستی که فرزندان معمولی کارها را درست انجام می دهند و فرزندان عاری از محدودیت و آزادمنش کار درست را انجام میدهند!تو به درستی درک کردی و برای من سعادت و شادی و آرامش خواستی نه ثروت و مقام ،من امروز آرامم، از پس مشکلاتم بر می آیم، شادم و...
-
اطلاعات مفید برای عکاسی
10 اردیبهشت 1392 15:42
تصمیم گرفتم فایل های پی دی افی رو که در مورد عکاسی دارم و چندتا فایل که تو کلاس عکاسی از استاد رضوانی گرفتم رو با مشخص بودن سر فصل تو وبلاگ بذارم تا دوستان و علاقه مندان هم ازشون استفاده کنند.تو فایلها سایت ها یا اسم اشخاصی که مطالب رو جمع آوری کردن وجود داره.تو قسمت موضوع بندی وبلاگ در قسمت درباره عکاسی میتونید مطالب...
-
دلم نیامد این کودک را بکشم!
6 اردیبهشت 1392 00:50
نوشته هایم را وقتی دنیا می آورم انگار یک پروسه بارداری را طی میکنند.بعضی از نطفه ها به جنین تبدیل میشوند.این جنین ها از تن و روح من تغذیه میکنند.بعضی آرام و بعضی بازیگوش.تکانهای یک نوزاد داخل رحم مادر چه حسی دارد!؟ این بچه را دنیا آوردم دلم نیامد به رسم بعضی از بچه های قبلی آن کار سخت را با این کودک انجام دهم.می دانید...
-
سالی که نکوست از بهارش پیداست؟
26 فروردین 1392 13:07
قبل از شروع سال جدید یه مصاحبه با هفته نامه شریف داشتم که از همینجا از کامران اسدنیای عزیز به خاطر مصاحبه تشکر میکنم عیدی من به خودم این ها بود! یک سال گذشت با تمام فراز و نشیب هایش خدارا شکر، پر بود از تجربیات و دوستان جدید و درس عبرتهایی که جز با زندگی به دست نمی آمدند. نه در کتاب و جزوه ها بود نه از اطرافیان میشد...
-
جزایر قشم و هنگام
7 فروردین 1392 22:25
صبح روز سوم حدود ساعت 5:30 از خواب بیدار شدیم.بعد از جمع و جور کردن وسایل و خوردن صبحونه ،روستای چاهکو رو ترک کردیم.هوا خیلی خوب بود و رکاب زدن در حاشیه دریای نیلگون همیشه پارس بسیار لذت بخش.چندجا واسه عکس گرفتن ایستادیم. تو مسیر یه آقایی بهمون نقشه راههای قشم رو داد و کمی ما رو راهنمایی کرد و گفت که اگه بخواییم از...
-
سفر به جزیره قشم
6 فروردین 1392 01:12
در آذر ماه سال 1391 دلم خواست و پاهام راهی شد... شب قبل زیاد خوب نخوابیده بودم ،واسه همین تصمیم گرفتم صبح هر ساعتی بیدار شدم حرکت کنم! صبح ساعت 7 بیدار شدم و بعد از جمع و جور کردن و چک کردن وسایل حدود ساعت 8:30 به سمت اسکله حقانی بندرعباس حرکت کردم(من در اون زمان در بندرعباس زندگی میکردم). سوار کشتی مسافربری...
-
سوار بر یک بالن بر فراز ایران برای سال نو
30 اسفند 1391 10:11
برای لحظاتی نوستالژیک ها را فراموش کن و تصور کن آنچه را که می نویسم و آنچه را که میخوانی... سوار بر یک بالن بر فراز ایران برای سال نو تصور کن آهنگی ملایم را که در صفحه گرامافونی ضبط شده و تو گوش میدهی به آن،تخیلاتت را با من همراه کن،سوار بر بالن تصور کن آنوریسم مغزی شده ای و از دنیای بی عاطفه رخت بسته ای!به گلایول های...
-
دسترسی سریعتر به تمام مطالب سفر خلیج پارس تا خزر
17 اسفند 1391 13:06
برای دسترسی سریعتر به تمام مطالب سفرنامه خلیج پارس تا خزر، روی عنوان های زیر کلیک کنید تا متن کامل را همراه عکس های مربوط به اون بخش ببینید. تصمیم سفر با دوچرخه از کجا شروع شد سفر خلیج پارس تا خزر-قبل از حرکت خلیج پارس تا خزر-شروع سفر خلیج پارس تا خزر-داراب،فسا،سروستان خلیج پارس تا خزر-شیراز سفر خلیج پارس تا خزر-شهر...
-
دست آورد اولین سفر با دوچرخه
17 اسفند 1391 12:42
دوچرخه سواری از جهات مختلف بسیار شبیه زندگی است. آن لحظه که قراره شروع کنی نمی دونی چی در انتظارته بین انجام دادن و ندادن رفتن و نرفتن می مونی و باید انتخاب کنی .عشق و علاقه تو این انتخاب تاثیر بیشتری از عقل و منطق داره. وقتی که انتخاب کردی و تصمیم گرفتی، خودتی و پاهات، خودتی و دوچرخت .بارت رو باید خودت حمل کنی حتی...
-
خلیج پارس تا خزر-تالش
17 اسفند 1391 12:36
بیدار شدم دیدم بارون نم نم می باره ،شب هم بارون باریده بود و دوچرخه و خورجین ها کمی خیس شده بودن.وسایل رو جمع کردم و آنجا را با کلی خاطره ترک کردم.بارون نم نم میبارید اما رکاب میزدم و از شهر خارج شدم.تا منطقه بشم جاده خوب نبود اما بعدش جاده بهتر شد و جاده شونه خوبی داشت.هوا دلچسب بود و باران قطع شده بود.نسیم دریا به...
-
خلیج پارس تا خزر-گیلان
17 اسفند 1391 12:20
صبح بعد از خوردن صبحانه حدود ساعت هفت و نیم حرکت کردم .طبق عادت همیشگی شب قبل تمام وسایل رو روی دوچرخه سوار کرده بودم تا صبح سریع حرکت کنم.هوا خوب بود .از سمت خور (نام روستایی که خروجی هشتگرد به سمت قزوین)وارد اتوبان شدم.نگاههای مردم همچنان از پنجره خودروها دنبال من بود.بدون توقف رکاب میزدم.مسیر آشنا،هوا خنک تر و بار...
-
تهران و موجودی با نام درخت
14 اسفند 1391 19:53
آه تهران تو چقدر حرف میزنی،بوق میزنی داد میزنی و آلوده میکنی افکاروجان و روان را.درخت به پا خیز و ساکت کن تهران را !تهرانی که به برج هایش افتخار میکند،کاش کمی از درختان بریده شده اش خجالت میکشید. کاش دستانی داشتم تا درختان را در قلب و جانت فرو میکردم تهران! مردمت خسته اند،شاد نیستند،تو چه کرده ای با آنها... تهران شاید...
-
سفر خلیج پارس تا خزر-کاشان
11 اسفند 1391 19:59
هوا خنک تر از روزهای اول بود شیب جادها کمتر و کمتر میشد شاید من عادت کرده بودمو کمی پاهام قویتر شده بود.از سمت قمصر که بخوای بری کاشان مسیر سرازیریه و اگه هوا صاف باشه و غبار نباشه کاشان رو میتونی خوب ببینی، شهری که مثل یک بشقاب وسط سفره کویر میمونه مثل خیلی از شهرهایی که تو این سفر اولین بار بود که میدیدم کاشان رو هم...
-
خلیج پارس تا خزر-اصفهان تا کاشان
3 اسفند 1391 20:44
صبح زود از خواب بیدار شدم،وسایل رو دیشب جمع کرده بودم و فقط کارت شناسایی رو از نگهبان گرفتم و بعد خداحافظی شروع به حرکت کردم.با این که ساعت 6:30صبح بود اما خیلی شلوغ بود.اصفهان شهر بزرگ و پرجنب و جوشی بود.خوشبختانه اداره محیط زیست که در فلکه لاله بود، از خروجی شهر زیاد دور نبود و آدرس سر راستی داشت.با انرژی و انگیزه...
-
خلیج پارس تا خزر-اصفهان
3 اسفند 1391 20:17
سرخوش از دیدن پاسارگاد دوباره در جادها شروع به رکاب زدن و ادامه مسیر دادم.دیگه منتظر دیدن اصفهان بودم.راستش این قسمت به بعد تا اصفهان زیاد جذاب نبود چون یا سربالایی بود یا سرپایینی ،گرم و خشک همراه باد و چیز زیادی واسه دیدن و عکاسی نداشت. بعد از پاسارگاد به باغات گوجه و شرکت یک و یک رسیدم به اون منطقه دشت مرغاب...
-
بررسی نگرش،باور و رفتار دینی در جوانان شهرستان تالش
22 بهمن 1391 16:48
در سال 87، پژوهشی را با کمک استاد عزیزم آقای خوارزمی انجام دادم.با عنوان بررسی نگرش ، باور و رفتار دینی در جوانان شهرستان تالش و عوامل موثر بر آ ن. نتیجه جالبی داشت گرچه نمیدانم از این پژوهش به درستی استفاده و بهره برداری شد یا نه. اگر به بررسی تاریخ انبیا ء در خلال آیات قرآن بپردازیم خواهیم دید که جوانان پیروان و...
-
بهمن قبادی، همشهری جوان و حیوان مورد علاقه من!
18 بهمن 1391 00:16
شاید خیلی از انسانها اسب را به عنوان حیوانی نجیب و زیبا دوست داشته باشند. من هم جزء همان انسانها هستم.اسب حیوان مورد علاقه من است با این که در کودکی زیر دست و پای یک کره اسب ماندم و دندانم شکست.اما در میان حیوان ها همیشه به کرگدن فکر میکردم.علتش را نمیتوانستم خوب برای دیگران توضیح دهم و بگویم از حیوانات مورد علاقه ام...
-
سفر خلیج پارس تا خزر-شهر پارسه و پاسارگاد
10 بهمن 1391 21:34
کم کم از شیراز خارج میشدم چرخ عقب کمی کم باد بود و باد هم از روبرو میوزید خروجی شهر شلوغ بود بعد از عبور از جلوی پلیس راه و بعدشم دانشگاه کشاورزی،الان که مینویسم تمام اون صحنه ها و موقعیتها جلو چشمامه یه سربالایی تیز که با زحمت ردش کردم واقعا فصل بدی رو برای همچین سفری انتخاب کرده بودم.گرمای هوا واقعا اذیت میکرد.بعد...
-
خلیج پارس تا خزر-شیراز
6 بهمن 1391 22:46
از ابتدای شیراز تا اونجایی که من قرار بود برم یعنی اداره محیط زیست حدود 15-20 کیلومتری باید داخل شهر رکاب میزدم.واقعا تو شهرهای بزرگ با جادهای شلوغ رکاب زدن سخته مخصوصا با اون همه بار و وقتی اولین بار هم باشه که به اون شهر میری اما همین اولین بار بودن یه وقتایی خوبه!همه چی واسم تازگی داشت واسه همین اصلا گذر زمان حس...
-
خلیج پارس تا خزر-داراب،فسا،سروستان
30 دی 1391 11:49
در داراب همه انگار میدانستند اگر دوچرخه سواری وارد این شهر میشود به حامد حسینی ختم میشود!قبل از رفتن به خونه حامدعزیز رفتیم پیش آقای منوچهری از کوهنوردان و دوچرخه سواران خوب و قدیمی داراب بعد از خوش و بش رفتیم سمت تعمیرگاه و قرار شد فردا دوچرخه رو برای تعمیر بیاریم تعمیرگاه.من خیلی خوشم اومد تو داراب واسه دوچرخه و...
-
فردا که شد...
29 دی 1391 15:03
فردا که شد زندگی رو، شکل خودت تجربه کن این بار تو بجای ما، آزادی رو ترجمه کن فردا که شد رویاهاتو ،درگیرِ با تو طوفان نکن راهای رفته ی مارو ،دوباره امتحان نکن یه پرده ی تازه روی ،منظره های غم بکش با جوهر خودت روی ،مشقای ما قلم بکش توو فرداهای دوری که، ترسی تووی دلت نشست اون روزی که به اشتباه ،پلی به دست تو شکست شاید...
-
گلواژه هایی کوتاه، با مفاهیمی زیبا از دکتر علی شریعتی
20 دی 1391 16:20
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است اکنون تو با مرگ رفته ای...
-
راه
20 دی 1391 16:19
نامم را پدرم انتخاب کرد! نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم! دیگر بس است! راهم را خودم انتخاب خواهم کرد …
-
خواستن
20 دی 1391 16:18
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است وقتی خواستم بگریم، گفتند دروغ است وقتی خواستم بخندم، گفتند دیوانه است دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم
-
بد گویی
20 دی 1391 16:16
هر کس بد ما به خلق گوید ما صورت او نمی خراشیم ما خوبی او به خلق گوییم تا هر دو دروغ گفته باشیم!
-
انسانها
20 دی 1391 16:16
ما همیشه عاشق این آدمها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و … دسته اول آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند....